به عنوان مدیر و مشاوری که با کسبوکارهای متعدد در تعامل مستقیم هستم، متأسفانه بارها با پدیدهای نگرانکننده مواجه شدهام: ردپای “جاسوسپروری” در میان برخی مدیران عامل، مدیران ارشد یا حتی مدیران منابع انسانی. جاسوسها افرادی هستند که نه بهدلیل شایستگی، بلکه بهخاطر مهارت در انتقال حرفها و فضاسازی، مورد تشویق و اعتماد قرار میگیرند.
▪️در بسیاری از این موارد، مدیرعامل، مدیر یک دپارتمان یا مدیر منابع انسانی – آگاهانه یا ناخودآگاه – برای چنین رفتارهایی پاداش قائل میشوند، در نتیجه، محیطی ناسالم، بیاعتماد و پرتنش که در آن خلاقیت، همافزایی و امنیت روانی قربانی میشوند.
براساس پژوهشهای روانشناسی سازمانی، بهویژه مدل «امنیت روانی» پروفسور Amy Edmondson، در محیطهایی که ترس بر اعتماد غلبه دارد، افراد “کمتر ایده میدهند، کمتر مشارکت میکنند و بیشتر پنهانکاری میکنند”. در چنین فضاهایی، شفافیت جای خود را به سایهروشنهایی میدهد که مدیران را به توهم کنترل میکشاند.
پاداش دادن به رفتارهای گزارشگرانه (نه گزارشهای ساختاریافته، بلکه انتقالهای غیررسمی با اهداف پنهان) سازمان را بهتدریج از درون تهی میکند. به تجربه برای من عیان شده است که سازمانهایی که بر پایه اعتماد، شفافیت و گفتگو حرکت میکنند، نهتنها عملکرد بهتری دارند بلکه از نظر نگهداشت نیروی انسانی هم موفقترند.
یادمان نرود که سازمان سالم، “شنوا”ست، نه “شنودگر
