• خانه
  • درباره من
  • صفحه‌ها
    • وبلاگ
    • پادکست آمونیاک
    • فرم
  • تماس با من
هیوا میرزایی

مدیریت

استعدادیابی

استعداد و علاقه کجا هستند؟

توسط هیوا میرزایی 1404/06/30

در دایرکت اینستاگرام و لینکداین سوال‌های متنوعی در زمینه‌های‌ مارکتینگ، تبلیغات، مدیریت، توسعه فردی، منابع انسانی، رفتار سازمانی، کسب و کار و… از من پرسیده می‌شود که لطف دوستان را می‌رساند و من واقعا به خودم خواهم بالید اگر حتی در حد یک کلمه بتوانم کمک کننده باشم. یکی از سوال‌های پرتکرار، این است که ما چطور استعداد خودمان را کشف کنیم و نمی‌دانیم در چه زمینه‌ای مسیر شغلی خود را به پیش ببریم یا اینکه در شغلی هستیم که آن را دوست نداریم و البته حتی نمی دانیم چه شغلی را دوست داریم!

هر وقت صحبت از کشف استعداد می‌شود من یاد یک جمله از آبراهام مازلو میفتم که سالهاست در ذهنم حک شده است، مازلو می‌گوید:”ای کاش در شناسایی استعدادها می پذیرفتیم که یک سوپ درجه یک، ارزشمندتر از یک نقاشی هنری درجه دو است.”

در بسیاری از مواقع، سائقه و انگیزش درونی ما نیست که ما را به سمت مسیر شغلی هل می‌دهد بلکه تحمیل خانواده و همچنین انچه جامعه آن را ارزشمندتر می‌داند است بطور مثال در فرهنگ ما بسیاری در کودکی می‌خواهند پزشک یا مهندس یا وکیل شوند و قاعدتا کمتر پدرومادری توانایی شنیدن اینکه “من می‌خواهم مکانیک شوم” یا “من می‌خواهم نقاش شوم” را در خود دارند.

 در دنیای مدرن، انسان‌ها می‌توانند شغل خود را در جهت کشف علایق و استعدادهایشان مدام تغییر دهند و این رویکرد نه تنها ناپسند نیست بلکه تحت عنوان “چند پتانسیلی” یک ارزش افزوده محسوب می‌شود چرا که کسی که در شغل‌های مختلف فعالیت داشته است از لحاظ تجربه غنی‌تر است و می‌تواند از سولوشن‌های متفاوت برای حل مسائل، استفاده کند. من به شخصه نمی‌دانم چطور می‌توانیم شغل مورد علاقه خود را بیابیم اما می‌دانم که پیدا کردن شغل مورد علاقه، یک انتخاب نیست بلکه یک پروسه است که در طول زمان مشخص خواهد شد. همانطور که می‌دانید دنیا از این دست آدم‌ها کم ندارد که در سن بالا وارد یک حوزه شده اند و درخشیده‌اند. یادمان باشد تا آخرین نفسی که می‌کشیم فرصت زندگی‌ کردن داریم.

به همه دوستان توصیه می کنم: در جریان زندگی خود را رها بگذارید، از اشتباه نترسید و تصویر کمالگرایانه از آینده را دور بریزید، زندگی یعنی تجربه و تجربه حاصل  شکست‌هاست.

ادامه مطلب
649 فیسبوکتوییترپینترستایمیل

فرهنگ مدیریت ایرانی

توسط هیوا میرزایی 1403/11/14

▪️در گذشته، فرهنگ کار فیزیکی به فرهنگ مبتنی بر یادگیری چیره بود و مدیر در نقش یک‌ همه‌چیزدان، به تک تک افراد یاد می‌داد که چگونه کار کنند اما امروزه به دلیل تخصصی شدن هر چه بیستر کارها، مدیر بیشتر درگیر تصمیم‌های کلان و ایجاد هماهنگی بین افراد است و لاجرم بایستی برای تصمیم‌های تخصصی به نیروهای دیگر اتکا کند در غیر اینصورت با مشکل روبه رو‌خواهد شد.

▪️برخی مدیران‌ ایرانی هنوز به این تغییرات آگاه نیستند و تلاش می‌کنند که خودشان در سازوکاری رئیس‌مآبانه، سوپراستار تیم و همه‌چیز‌دان باشند در حالیکه هر چقدر هم یک مدیر توانمند باشد در نهایت به اندازه‌ی یک کارشناس در یک زمینه متخصص نخواهد بود، بنابراین مدیران بایستی آگاهانه به سمت فضاگشایی بروند تا تک تک افراد تیم بتوانند بهترین ورژن خود را خلق کنند و از دریچه تخصص خود به قضایا بنگرند و پیشنهادات عملی ارائه دهند.

▪️آفت احساس همه‌چیزدان بودن این است که یک مدیر به دلیل اینکه فکر می‌کند به همه‌ی موضوعات اشراف دارد وارد رقابت با افراد تیم خود می‌شود تا نظرش را به کرسی بنشاند اما نباید فراموش کند که چنین روندی به زودی تصویری کدر از او‌ در آینه‌ی سازمان خواهد ساخت و از کرسی مدیریت پایینش خواهد آورد چرا که:

▫️اعتماد تیم به او کاهش می‌یابد.

▫️افراد انگیزه‌ی برای تلاش بیشتر ندارند.

▫️افراد تیم منفعل خواهند شد.

▫️نارضایتی افزایش می‌یابد.

▫️به دلیل عدم همدلی و دلسوزی، کارها به مشکل می‌خورند.

▫️پرفورمنس تیم دچار ضعف گسترده می‌شود.

✔️یادمان نرود که افزایش دانش مدیران باید منتج به آگاهی بیشتر آنها از نقش کلان خود شود نه باعث غرور و توهم همه‌چیز‌دانی برای تحمیل نظراتشان به تیم، به قول سعدی:

هر که را علم و دانش بیفزود

علم او بار حرصش برافزود

ادامه مطلب
18 فیسبوکتوییترپینترستایمیل

مدیریت اومارل

توسط هیوا میرزایی 1403/04/02

«اومارل» یه اصطلاح ایتالیایی بامزه‌ست که به پیرمردهایی اطلاق می‌شه که کنار پروژه‌های ساختمانی می‌ایستن، با دست‌های گره‌کرده پشت کمر، با دقت پروژه رو تماشا می‌کنن و گه‌گاهی نظر می‌دن که “باید فلان‌جا رو با شیب بیشتری می‌زدی!”. اینا نه مهندس هستن، نه کارگر، نه مدیر پروژه ولی همیشه حاضر و ناظر! فقط نظاره، نظر، و نارضایتی.

چقدر آشناس، نه؟

مدیرانی که دقیقاً مثل یک “اومارل سازمانی” عمل می‌کنن:

•خودشون وارد کار نمی‌شن

•مشارکت فعال ندارن

•اطلاعات عمیقی از فرآیند ندارن

اما با هر قدم تیم، نظر و قضاوتی دارن: “به نظرم این تسک باید جور دیگه انجام می‌شد!” یا “من بودم اینطوری نمی‌کردم.”

این سبک مدیریت، در تضاد با رویکردهای مدرن مثل رهبری خدمت‌گزار (Servant Leadership) یا رهبری تحول‌آفرین (Transformational Leadership) قرار داره؛ جایی که مدیر نقش تسهیل‌گر، الهام‌بخش و حامی تیم رو داره نه ناظر خشک و گاهی مانع.

شاید بد نباشه گاهی از خودمون بپرسیم:

ادامه مطلب
341 فیسبوکتوییترپینترستایمیل
هیوا میرزایی

مماشات در سازمان

توسط هیوا میرزایی 1403/03/25

به نظرم مماشات(در اینجا منظور از این کلمه: ناهم‌ترازی میزان و زمان انعطاف مدیریتی با عملکرد افراد) با نیروی انسانی فقط به دو صورت جایز و پذیرفتنی است:

▫️نگاه استراتژیک (بطور مثال در یک پروژه که بایستی سریع انجام شود گاهی مجبوریم با حداکثر انعطاف و تحمل و مماشات با یک فرد کلیدی تعامل داشته باشیم).

▫️پتانسیل فرد (بطور مثال فردی دارای استعداد ویژه‌ای ست و مماشات با او در واقع نوعی سرمایه‌گذاری است تا بتوان او را با تیم آداپته کرد).

▪️صورت‌های دیگری از مماشات نیز وجود دارد که هر چه فرد در پروسه مدیریت باتجربه‌تر و پخته‌تر شود تلاش می‌کند از آنها دور شود:

▫️ایدئولوژیک (بطور مثال مدیر دارای تفکرات سنتی است و اخراج را «نون‌بُری» و از این جور چیزها می‌داند و قاعدتا با حذف گزینه‌ی اخراج از ذهن خود، با ناکارآمدترین نیروها هم مماشات می‌کند)

▫️جنسیتی(مثلا یک مدیر آقا با یک خانم که از نیروهایش است مماشات به خرج می‌دهد بدون اینکه فرد دارای نقش موثر در گروه باشد)

▫️باج محبوبیت( بطور مثال مدیر با افراد مماشات می‌کند به این دلیل که پشت سرش حرف نزنند یا منابع انسانی و مدیران دیگر او را ناکارآمد و نامحبوب  تلقی نکنند)

و اما خطرناکترین نوع مماشات را با هم مرور کنیم:

▫️مماشات تحمیلی (بطور مثال انقدر زوار تیم از دست مدیر آن در رفته است که نیروهایش او را در گوشه‌ی رینگ می‌اندازند، با کندکردن و نادرست انجام دادن پروسه‌ها تیم را دچار مشکل می‌کنند و‌ مدیر مجبور است برای بکارگیری آنان، مدام با تشویق‌های بیش از حد و تایید کارهای نصفه نیمه با آنها مماشات کند. در این دور باطل هرچه مدیر تلاش می‌کند کاستی‌ها را جبران کند نیروها متوقع‌تر می‌شوند و او‌مجبور می‌شود دز بیشتری از انعطاف را تزریق کند و در نهایت گروه فرو‌ می‌پاشد و قاعدتا چنین میراثی، اخراج را برای خود مدیر به همراه دارد!).

ادامه مطلب
242 فیسبوکتوییترپینترستایمیل

درباره من

درباره من

هیوا میرزایی

مدیر ارشد بازاریابی و برندینگ، مشاور مدیران و کسب و‌ کارها، منتور توسعه فردی و توانمندسازی

من را دنبال کنید

اینستاگرام لینکدین یوتیوب واتساپ تلگرام

وقت مشاوره

می توانید همین حالا یک وقت مشاوره برای موفقیت شخصی و تجاری خود برنامه ریزی کنید

پست های اخیر

  • پادکست آمونیاک (جایی میان هیاهوی تبلیغات و عمق آگاهی)

    1404/08/07
  • پادکست آمونیاک

    1404/07/02
  • تعریفی جزئی از خلاقیت!

    1404/07/01
  • جاسوس پروری در سازمان

    1404/06/30
  • استعداد و علاقه کجا هستند؟

    1404/06/30

دسته‌ها

  • پادکست آمونیاک
  • فرم
  • مقالات
  • وبلاگ

درباره من

banner
هیوا میرزایی هستم، مدیر ارشد بازاریابی و استراتژیست، با بیش از یک دهه تجربه در کنار برندهای پیشرو، به مدیران کمک می‌کنم تا با دانش استراتژیک و نگاه انسانی، تیم‌های قدرتمند بسازند و به رهبران تحول‌آفرین تبدیل شوند. رهبری واقعی از شناخت خویشتن آغاز می‌شود و مدیریت، سفری برای ساختن و الهام‌بخشی است.

پست های محبوب

  • 1

    تعریفی جزئی از خلاقیت!

    1404/07/01
  • 2

    مدیریت اومارل

    1403/04/02
  • 3

    رنج درست!

    1404/01/22

تماس با من

می توانید همین حالا یک وقت مشاوره برای موفقیت شخصی و تجاری خود برنامه ریزی کنید

  • اینستاگرام
  • لینکدین
  • یوتیوب
  • ایمیل
  • تلگرام

@2024 - تمامی حقوق محفوظ است طراحی و توسعه توسط Clevelmentor Groups


بازگشت به بالا
  • خانه
  • درباره من
  • صفحه‌ها
    • وبلاگ
    • پادکست آمونیاک
    • فرم
  • تماس با من