مکاتب مختلف روانشناسی و فلسفی تعاریف متعددی از خلاقیت و همچنین المانهای مختلفی را برای شناخت یک شخصیت خلاق ارائه دادهاند که گاهی همسو و گاهی کاملا در تضاد همدیگر هستند. فارغ از این تعاریف و مشخصهها، تیلز و پارون در سال ۱۹۷۴ در تحقیقات خود ۶ ویژگی شناختی را برای بازشناسی فرد خلاق ارائه میدهند که یکی از این ویژگیها به نظرم و طبق تجربه، بطور صد در صد در هر شرایطی صدق میکند و آن این است:
▪️فرد خلاق گرایش دارد که در برداشتهای خود از زندگی، کمتر جزئینگر باشد.
این ویژگی به این دلیل درست است که جزئینگری یا به سمت تفکر وسواسی یا به سمت کمالگرایی به پیش میرود که در هر دو صورت مانع ایجاد نطفهی ایدهها می شود چرا که وارسی بیش از حد تفکر و همچنین ترس از نتیجه، مغز را در پروسه خلق، به بنبست میکشاند.
یک ایده در ابتدا یک جرقه است از میان هزاران جرقه، نه آتشی کامل و نمایان در خرمن ذهن، پس اگر ما خواهان داشتن ذهنی خلاق هستیم بایستی در ابتدا با ترکیب اجزای فکری مختلف و به دور از گیر افتادن در دالانهای ریز و تو در توی جزئیات، برای خلق یک شاکلهی کلی از ایدههایمان تلاش کنیم و بعدها برای تکمیل و بهبود آن وارد عمل شویم.
با یک شکل ساده شبیه عدد هفت در بالای صفحه نقاشی هم میتوان پرنده را تداعی کرد و کشید اما اگر به فکر جزئیات یک پرنده باشیم شاید سالها آسمان نقاشی ما خالی بماند!
